صفحه شخصی معصومه السادات میرافضلی   
 
نام و نام خانوادگی: معصومه السادات میرافضلی
استان: تهران - شهرستان: تهران
رشته: کارشناسی معماری
شغل:  طراح دکوراسیون
تاریخ عضویت:  1390/09/29
 روزنوشت ها    
 

 رستوران ایرانی بخش عمومی

19

ایستاده ایم دم درب چلوکبابی توی صف و منتظریم تا میز خالی شود و بتوانیم ظهر جمعه ای یک کباب حسابی بخوریم.
جلوی ما یک خانواده سه نفره و حدود 20 نفر هم پشت سرمان ایستاده اند.
رستوران آنقدری بزرگ و جادار است که معمولا خیلی سریع میز خالی می شود، اما اینطور که آقای دربان می گوید امروز 180 نفر برای 3 مراسم جا رزرو کرده اند و در نتیجه هر اندازه که میز و صندلی باقی بماند قرار است برسد به مایی که توی صف ایستاده ایم.
چند قدم داخل رستوران میزبانان مراسم ها ایستاده اند تا به مهمان هایشان خوشامد بگویند و آنها را به سمت میزهای مورد نظر راهنمایی کنند

سه پسر جوان بیرون صف ایستاده و با هم صحبت می کنند.
پسر شماره 1 از دو نفر دیگر جدا می شود، سرش را می اندازد پایین و مستیقیم می آید به سمت درب ورود که برود تو.
آقای دربان می گوید:
- مهمون هستین؟
+ نه.
- لطف کنین برین توی صف تا میز خالی بشه.
+ فقط می خوام یه نگاه بندازم ببینم چطوریه اینجا.

پسر وارد رستوران می شود. چند دقیقه بعد آقایی بچه به بغل با خانمش از کنار صف رد می شود و می آید جلوی در.
- مهمون هستین؟
+ نه.
- لطف کنین برین توی صف تا میز خالی بشه.
+ میخوام برم برای رزرو کردن سئوال کنم.

مرد با همسرش وارد رستوران می شود.
پسر شماره 2 می آید و به آقای دربان می گوید که می خواهد برود دستشویی، او هم وارد می شود.
چند دقیقه خانم و آقای میانسالی صف را رد می کنند و می آیند روبروی آقای دربان.
- مهمون هستین؟
+ نه.
- لطف کنین برین توی صف تا میز خالی بشه.
+ من پام درد می کنه نمی تونم واستم. میرم یه گوشه ای میشینم تا نوبتم بشه.

در حالی که همسرش دست او را گرفته هر دو وارد می شوند.
پشت سرشان پسر شماره 3 می آید و به آقای دربان می گوید که می خواهد آب بخورد، او هم می رود تو.

نیم ساعت گذشته است...
چهار سری آدم از رستوران خارج شده اند، اما از توی صف فقط آن خانوادهء سه نفری که جلوی ما هستند رفته اند تو.
بالاخره نوبت ما می شود، می رویم داخل و به طرف میز خالی راهنمایی می شویم.
سر یکی از میزها، آن سه پسر جوان مشغول محاسبهء دنگ غذایی هستند که خورده اند.
کمی آنطرف تر، آن آقای بچه به بغل و خانمش گارسون را صدا می کنند تا صورت حساب را بیاورد.
گارسونی هم از کنار ما رد می شود، می رود سمت میز کناری و برای آن خانم و آقای میانسال چای بعد از ناهارشان را روی میز می گذارد.

یک نفر می آید و چند منو می گذارد روی میز.
همه به این فکر می کنند که چه غذایی انتخاب کنند، من تا همین لحظه به زرنگی و خلاقیت هموطنان عزیزم حتی در صف چلوکبابی فکر می کنم!

دوشنبه 8 اسفند 1390 ساعت 11:31  
 نظرات    
 
وحیده طباخها 17:45 دوشنبه 8 اسفند 1390
1
 وحیده طباخها
واقعا
عادل گودرزی 20:42 دوشنبه 8 اسفند 1390
0
 عادل گودرزی
این که زرنگی نیست،ضایع کردن حق بقیه است!!!
:(
مجید صابر 21:22 دوشنبه 8 اسفند 1390
1
 مجید صابر
احتمالا عزیزان با نظر بنده موافق خواهند بود که الکی نیست بعضی از کشورها در این دنیا به درجه بندی پایین تر از جهان سوم ! لایقند . ممنون مورد اشاره شده را در امور مختلف بارها و بارها شاهدیم .
جلال بهرامی 22:04 دوشنبه 8 اسفند 1390
0
 جلال بهرامی
جناب صابر باهاتون موافقم.
حسن ابراهیمی 22:19 دوشنبه 8 اسفند 1390
0
 حسن  ابراهیمی
ای بابا , عجب حکایتی بود !!!

در این مواقع بهتره آدم بره به یه رستورانی که خلوت تره , رستوران که فراوان داریم , کمبود رستوران نداریم که آدم اینقدر معطل بشه واسه یه لقمه غذا.
مائده علیشاهی 23:37 دوشنبه 8 اسفند 1390
0
 مائده علیشاهی
عجب ب ب ب....دروغ بخاطر شکم....!!چه افتخاری هم میکنن...!!!
ممنون عزیزم..پست خوبی بود.
ش ب 02:54 سه شنبه 9 اسفند 1390
4
 ش ب
ممنون خانم امیرفضلی
به نظر اینجانب صفی وجود ندارد که در آن حقی از کسی پایمال نگردد.
بعضی از صف ها هم ساختگی هستند مثلا اگر همین رستوران تمام صندلی هایش را در اختیار مشتریان می گذاشت دیگر صفی وجود نداشت و هر کس می آمد می گفت چقدر خلوته، شاید به بهانه رزرو قبلی قصد تبلغ برای خود هم داشته است.
مورد ذکر شده را نمی دانم ولی متاسفانه این یک شگردی است که حتی دکتر ها هم از آن استفاده می کنند مثلا بجای تمام روزهای هفته فقط روزهای فرد یا زوج ویزیت می کنند و ساعت کار را محدود می کنند به دو یا سه ساعت .تازه منشی دکتر حدود نیم ساعت دیر می آید که مریض ها در بیرون ساختمان معطل شوند و خود دکتر هم نیم ساعت دیر می آید و این باعث می شود که در اذهان عمومی بگویند فلان دکتر همیشه سرش شلوغه - نوبت می ده برای چند ماه دیگه و ...
و خلاصه کنم صف به نوعی نشانه عدم مدیریت است نه کیفیت خدمات ارائه شده.

ممنون از پستتان
علی شمس 09:26 سه شنبه 9 اسفند 1390
0
 علی شمس
جدا برای این افراد متاسفم...
تضییع حقوق دیگران نشانه عدم وجود فرهنگ اجتماعی است.
رضا مهیاری 09:36 سه شنبه 9 اسفند 1390
1
 رضا مهیاری
شاید این یک مثال باشه و در واقعیت اتفاق نیفتاده باشه ولی متاسفانه مشابه این موضوع رو بارها و بارها در جاهای دیگه دیدیم
کجاست اون تمدن چندهزار ساله که هرجا بهمون میگن بالای چشمت ابرو فوری به رخ میکشیم؟
مائده علیشاهی 10:18 سه شنبه 9 اسفند 1390
0
 مائده علیشاهی
با جناب بهنامی نیا کاملا موافقم.
م افتخاری 11:17 سه شنبه 9 اسفند 1390
0
 م افتخاری
آقای مهندس بهنامی نیا البته الزاماً همه اینگونه نیستند ولی در مورد برخی دیگر متاسفانه این واقیت تلخ وجود دارد
حکم کلی صف به نظرم درست نیست
مثلاً عدم نوبت دهی در بانکها یا عدم رعایت حق تقدم در ورود به جایگاه سوختگیری و ...
به نظرم صف خوبست به شرطی که برای کوتاه کردن آن و تسهیل شرایط توسط وضع کنندگان آن تدبیری اندیشیده شود
حسین زارعی برازنده 12:58 سه شنبه 9 اسفند 1390
1
 حسین زارعی برازنده
سلام: متاسفم.... . شاید اگر هر کس در برخورد باموارد مشابه اعتراض خود را علنی کند کم کم احترام به حقوق دیگران جز فرهنگمان شود .
مهدی سلطانی 16:12 سه شنبه 9 اسفند 1390
1
 مهدی سلطانی
ما که همچین چیزی ندیدیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حامد حقی 18:34 سه شنبه 9 اسفند 1390
1
 حامد حقی
منم نفهمیدم چی شد.مجدد هم نمی شود خواند. فقط از پینوشت ها باید بگویم که انشاالله که آدم خوبی باشیم و حق کسی را ضایع نکنیم
م افتخاری 08:17 چهارشنبه 10 اسفند 1390
1
 م افتخاری
آقای مهندس صابر گرامی
"چو خود میکنی اختر خویش را بد
منزه بدان چرخ نیلوفری را ..."
مجید صابر 19:10 چهارشنبه 10 اسفند 1390
1
 مجید صابر
جناب افتخاری عزیز ، بنده جسارتی به چرخ نیلوفری و ... نکردم ! ولی پیشنهاد می کنم برای درک عمق فقر فرهنگی جامعه دقایقی دقت فرمایید دقایقی در نحوه رفتار مردم عزیز که توی خیابان و ... می بینبد تامل نمایید احتمالا مواردی که متاسفانه بدلیل تکرار عادی شده را اینبار واضح تر خواهید دید. ممنون
م افتخاری 09:56 شنبه 13 اسفند 1390
1
 م افتخاری
آقای مهندس صابر گرامی
بنده هم نگفتم که خدای نکرده شما جسارتی به چرخ نیلوفری کرده‌اید لیکن تغییرات جامعه از فرد شروع میشود البته اگر مقدرات آن جامعه به دست مصلح آن جمع نباشد .به نکته بسیار خوبی اشاره نمودید و آن عادی شدن موارد ناپسند و پلشتی‌ها به واسطه تکرر آنست اگرنه بنده به خاطر وفور این موارد که می‌فرمائید بعضاً در خیابان مجبور میشوم با چشمان بسته حرکت کنم .
آن بیت هم از بنده نیست ولی حرف حقی است که خدا هم در قرآن مبین به آن اشاره‌ایی صریح و بی پرده نموده و حکایت از عدم تغییر سرنوشت هر قوم بدون تغییر نفوس آن قوم دارد.
به هرحال امیدوارم جامعه ما از وجود افراد مصلح و صابری چونان شما و دیگر دوستان نظر دهنده در این روزنوشت بی بهره نگردد.
در پناه حق
معصومه السادات میرافضلی 09:46 یکشنبه 14 اسفند 1390
1
 معصومه السادات  میرافضلی
از همه دوستان ممنونم
م حسینی 21:27 یکشنبه 7 دی 1393
2
 م حسینی
سلام
جالب بود.کلا ایرانی جماعت زرنگ و خلاقه.مثبت و منفی هم نداره.

اخبار روز دنیا همرا با مطالب خواندنی دروبلاگ ما
قلب های آبی منتظر
http://hamsangarh.blogfa.com/